English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2994 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
wight U موجود زنده
biogenic U موجد موجود زنده
organisms U ترکیب موجود زنده
being U موجود زنده شخصیت
organism U ترکیب موجود زنده
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
aquatic organism U زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
biogenesis U تکامل حیات پیدایش حیات
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
There are no tickets available for tonight . U بلیط برای امشب موجود نیست
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
analog U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل خروجی دیجیتال به آنالوگ
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
shared U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
analogues U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
analogue U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
mock-up U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-ups U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
analog U مدارهای موجود در PCB برای تبدیل سیگنالهای ورودی آنالوگ به دیجیتال
shares U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
analogue U مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
analogues U مدارهای PCB موجود در کامپیوتر برای تبدیل داده خروجی دیجیتال به حالت آنالوگ
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
Pentium Pro U قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
chequered U دارای تحولات
diastrophism U تحولات ارضی زمین
diastrophic U مربوط به تحولات زمین
cataclysms U تحولات ناگهانی وعمده
cataclysm U تحولات ناگهانی وعمده
morphology U تاریخ تحولات لغوی
meteorology U مبحث تحولات جوی
engram U تحولات دائمی هسته سلول
engramme U تحولات دائمی هسته سلول
macroevoluyion U تحولات عظیم سیر تکامل
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
best fit U 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
menu U لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus U لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
valid U سیگنال روی باس کنترل برای بیان اینکه روی باس آدرس ,آدرسی موجود است
economic determinism U یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
form U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms U 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
intravitam U در طی حیات
intravital U در طی حیات
vita U حیات
brio U حیات
alkahest U اب حیات
life U حیات
diwan U حیات
divan U حیات
lives U حیات
subsistence U حیات
wildlife U حیات وحش
life giving U حیات بخش
life test U ازمون حیات
enlivens U حیات بخشیدن
enliven U حیات بخشیدن
enlivening U حیات بخشیدن
vivifier U حیات بخش
resurgence U تجدید حیات
enlivened U حیات بخشیدن
rebirth U تجدید حیات
aboveground U در قید حیات
alive U در قید حیات
vital energy U قوه حیات
vitalism U حیات گرایی
renascence U تجدید حیات
revitalization U تجدید حیات
vitalization U حیات بخشی
vivification U حیات بخشی
resuscitative U حیات بخش
vivific U دارای حیات
vivific U حیات بخش
staff of life U مایه حیات
base-court U حیات بیرونی
life force U نشاط حیات
reanimate U حیات تازه بخشیدن
countenance [encourage] U حیات تازه بخشیدن
viability U امکان ادامه حیات
encourage U حیات تازه بخشیدن
elate U حیات تازه بخشیدن
embolden U حیات تازه بخشیدن
To be in the land of the living . U درقید حیات بودن
wildlife management U مدیریت حیات وحش
vitalism U اعتقاد به اصالت حیات
biotic U مربوط به حیات وزندگی
endemic wildlife U حیات وحش بومی
hearten U حیات تازه بخشیدن
unregenerate U دوباره حیات نیافته
biocid U زیست کش مانع حیات
unregenerated U دوباره حیات نیافته
reanimate U حیات تازه بخشیدن
renascent U تجدید حیات کننده
refuges U اواره گاه حیات وحش
To the end of time. U حیات ابد (زندگی جاویدان )
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
refuge U اواره گاه حیات وحش
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
revivification U تجدید حیات رونق تازه
biocid U قاطع حیات کشنده حشرات
reviver U تجدید حیات کننده بهوش اورنده
biologic U وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
advancement U سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
coiner U زنده
livelier U زنده
lighthearted U زنده دل
live bearing U زنده زا
liveliest U زنده
freshest U زنده
cheerful <adj.> U زنده دل
lively U زنده
plaster of Paris U گچ زنده
lively <adj.> U دل زنده
dashing U زنده دل
alacritous U زنده
vivific U زنده
life full U سر زنده
fresh- U زنده
fresh U زنده
live U :زنده
quick U زنده
animate U زنده
quicker U زنده
quickest U زنده
animates U زنده
skylarker U زنده دل
full of life U سر زنده
cheerful <adj.> U دل زنده
genial <adj.> U دل زنده
live U زنده
biogen U زنده زا
living U زنده
dapper U زنده دل
lived U :زنده
lived U زنده
vivid U زنده
viviparous U زنده زا
above ground U زنده
alive U زنده
biotic U زنده
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
disposal U موجود
in store U موجود
available U موجود
existing U موجود
life U موجود
stocked U موجود
lives U موجود
inesse U موجود
bound U موجود
existent U موجود
on hand U موجود
handy U موجود
to the fore U موجود
going U موجود
stock U موجود
entities U موجود
handiest U موجود
entity U موجود
handier U موجود
extant U موجود
wanener U شب زنده دار
biomass U توده زنده
wake U شب زنده داری
lived U زنده بودن
surviving U زنده ماندن
survivors U زنده ماندگان
survives U زنده ماندن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com